پیچک های نیلوفر
منظومه ی
پيچکهاي نيلوفر
«در فضاي مه آلود»
30/10/1388
اهل هوشـت دهنــد پنـــد همي
غافل از پنــد اهـل هــوش مباش
دوش چشمت به خواب غفلت بود
غافل از خويشتن چو دوش مباش
هرچه گردي ، عـدو پرســت مگرد
هرچه هستي وطن فروش مباش
رهي معيّري
*******
آدم بصيرت ميخواد
تا تو چـالـه نيـفتـه
کشت ب قطب نما !
ک گفت کي شنفته
******
آدم بي بصيــرت
خط ازدنيا ميگيره
اسير دنيـا ميشه
تو دنيا جا ميگيره
*******
شده يه وقت توي مه
گيــر بکني ، بمـوني
گم بکــنـي راهتــو
آيةی يأس بخوني ؟
*******
وقتي تو مه گيرکني
جـلـو پـاتـو نبـيـنـي
راهت گم و گور بشه
رو کـوهِ غم بشيني
*******
مي فهمي که تو اين وضع
آدم بـصيــرت ميـخــواد
يـه چــراغِ مِـه شـکــن !
کــه بـه ، کـمـکـت بـيـاد
*******
بـصيــرتي کــه آقا
اينهمـه تأکيــد داره
تـوي کــويـــر دلـت
مثل بارون ميـبـاره ،
*******
نميـذاره کـج بـري
راهو نشونت ميده
از چـاله تا در بياي
يه نردبـونـت ميـده
*******
نميذاره هَدَرشي
بها به جونت ميده
از توي اون معرکه
راهو نشونت ميده
*******
ميگه بيـا عزيــزم
اينهم راهِ مستقيم
انوقت توي جامعه
توطئه ميشه عقيم
*******
بصيــرت که نباشه
جوّ تيره و تار ميشه
سياهي هاي تاريخ
دوباره تکرار ميشه
*******
قرآن سـرِ نيــزهها
چشمِ دلا ، ترميشه
با خنـجـر سيـاهي
سپيده پرپر ميشه
*******
تکرار ميشه کربلا
آتيش ميگيره دلا
از کاروان دشمنـا
از کار اين اشقيـا
*******
وقتـي ميـگن اشقيـا
ياد کي ها ميافتي ؟
وطـن فروشهاي دون
اونم چه مفتي ، مفتي !
*******
اونهايي که يه جايي
دشمن شده يارشون
نـوکــريِ يـه حــزبـه
بجاي دين ، کارشون
*******
حزب هم که خوب بهونه ست
اصـلـش دلار و طـلاسـت
کـه قبــل و بعــدِ خـــوردن
جاي اصـليــش تو خلاست!
*******
يک قطب نماي شاخص
نجات ميــده کشتي رو
شاخصِ تقـوي ، ميــاد
نشون ميده زشتي رو
*******
حالا اگـر ايـن وســط
هيچکـدومش نباشــه
بدون ايـن قــطـب نما
کشتي از هم ميپاشه
*******
تـو کــوره راهِ دنيــا
آدم گم و گور ميشه
بيچــراغ بصـيــرت
تو تاريکي کور ميشه
*******
ميــره دنـبــال دنـيـــا
جــا تـو دنـيـا ميـگيــره
کوچيک ميشه طوري که
تــو دنـيــا جــا ميـگـيـره
*******
کـوچيـک نبـايـد بشيم
خــط از دنـيـا بگيــريم
بزرگ باشيم طوري که
تـو دنـيـا جــا نگـيــريم
*******
قبلاً همين صحنهها
از سـرِ ما گـذشـتـه
تاريــخ عجـب حـاليه
فضاي سير و گشته
بعضي وقتا شيطنت
تحـت لـواي ديــنـه
کـافـره امّـا ميــگه
کارم بــراي ديــنـه !
*******
نماز ميخونه ، ولي
اصل دـين رو نداره
ولايت ، اصل دينه
کافر اين رو نداره
*******
وقتي تــوي کــربــلا
صف کشيدن ، دشمنا
روزه بـودن ، بعـضـيـا
يـک روزة ی بي وَلا
*******
بـا اون زبـــون روزه
همـه شـدن رفـوزه
هزا ر و پونصد ساله
داره تاريخ ميسوزه
*******
به اسم دين دشمني
ميکـنـه با اصـل ديـن
آخرش هم همين کفر
ميـکـوبدش بـه زميـن
*******
بـصـيــرت کـــه نـدارن
جاي دين هم حزب دارن
تــوي آتيــش دشــمـن
پـيـتِ نـفـت رو ميــارن
*******
ميـرن تـو روزنامــهها
همه ميشن پرفســور
نـون کـه به نـــرخ روزه
همه ميشن حروم خور
*******
با فــريـب دشـمـنـا
عنتر لوطي ميشـن
تــو دامـنِ دشــمــنـا
مثل يه طوطي ميشن
*******
انوقت حرف دشمنو
اونا تکــرار ميــکنن
خودشونو ، تو تاريخ
زبون و خوار ميکنن
*******
جوّ رو واسه خودشون
تيـــره و تار ميــکــنـن
هي رو خــرِ دشـمـنـا
بـاقـالـی بــار میـکـنـن
*******
کجا ميخوان بفهمن
از بيخ و بن، مريضن
تو آسـيـاب دشـــمـن
از جهل آب مي ريزن !؟
*******
هر لحظه تو روز و شب
مشغول پول سازي اند
بــراي دشــمـنِ ديــن
مـهـرةی يـک بازي انـد
*******
به سـازِ دشــمـن ديـن
ميرقصن ، تو بازي اند
از دنيــا تـا جــهــنـم
مشغول پُل سازي اند
*******
عاشق لاس و گاسند
از بسـکه کـج پلاسـند
تا آخـر هم ، همـيـشـه
بدبخت و آس و پاسند!
*******
منافـقها رو بـبـيــن
خـلاص از اساســنـد
ليس ميزنن به کاسه
عیــن چــرخِ زاپاسند
*******
مثـل سـگِ غضـنـفــر
هرچي بدي ، ميخورن
پول ميگـيرن ، قـر ميان
از کاسـةی سر ، قُرَن !
*******
سه تا اصله که دشمن
با اين اصلها ميجنگه
هر راهي هم که ميره
بازهم پاهاش ميلنگه
*******
دشمن ميبينه اينجا
اهــل ولايـتـيــم مـا
مثــلِ همـه شهيــدا
تيــغ حـمـايتـيــم مـا
*******
با«اصـل مهــدويــت »
شـکـسـت ناپذيــريــم
ميجنگيم و ميميريم
سـازش نميپذيــريــم
*******
«تهـديـد ناپذيــريــم»
چونکه ولايت داريم
تو دسـتمـون تا ابـد
تيـغ حمايـت داريــم
*******
فــرزنـدانِ قــرآنـيـــم
درس از قرآن ميگيريم
« اصل شهادت داريم»
«شـکسـت ناپذيــريــم»
*******
محــو ولايـتـيــم مـا
از همه عالم ، سريم
تکيـه داريم به رهبــر
پيـچــک نيـلـوفــريـم
*******
اين رو دشمن ميدونه
امّا کـجــا ميتـونـه
قـدرتـش رو نــداره
حمله کنه به خونه
*******
پس ميرسه به اينکه
راهش يه جنک نرمه
چـون بازار مخمـلـي
هميشه گرمِ گرمـه
*******
ميــره سـراغ کـيـا؟
فعـالان سـيـاسـي
هر کدومي که دارند
يه مشکل اساسي
*******
اونـهـايي کـه بريــدن
بجاي دين ، حزب دارن
پرفـســورِ مـريـضـن
مريضيِ کذب دارن !
*******
انوقت لباس دين رو
تن دشمن ، ميبيني
از شــاخ نـابـاوري
گل حسرت ميچيني
*******
دشمن پولش رو ميده
بهبه رو اينـهـا ميــگن
دروغـهاي دشـمـنـو
اينجـا و اونجـا ميـگن
*******
از راهِ دور دشــمـنـا
سفارشي ، کار ميدن
ايـنـام پـول رو ميگيرن
شـونه زيــر بار ميــدن
*******
سوار ميشن دشمنا
انـوقـت رو کول ايـنـا
اينام حساب ميکنن
بازم رو پـولِ اونـا
*******
آدم بيبـصـيــرت
خط از دنيا ميگيره
اسير دنيـا ميشـه
جا تو دنيا ميگيـره
*******
به اسم حق ، تو ميدون
خون ميريزه ، شرّ و شر
از دسـتِ دشـمـن ديــن
پول ميـگيـره ، گر وُّ گُر
*******
همينهايي کـه امـروز
اهـل نـفـاق کـــورنـد
نشون ميده ، فتنه شون
کـه با شيـطونـا ، جـورند
*******
گفـتـن تـقـلـب شده
بـا طـلـه انـتـخــابات
بايد شلوغش کنيم
بـريـم تـو اعتصـابات
*******
گفتن چـون با امريکا
ما هم پيالـه هستيـم
پس تـوي اين بازي ها
ما همه کاره هستيـم
*******
تا به ما ، تاريخ بگه
نخـبگان سـيـاسي
حالا بايــد قِر بديـم
تو رقص ديپلماسي
*******
شـايـعــه رو گــرفـتــن
يه چيزي روش گذاشتن
ديـن و خــدا رو ، يـه جـا
واسه فروش گذاشـتـن
*******
به دروغ و شـايـعــه
دادند هي پيچ و تاب
با کـمـک دشـمـنـا
هوا رو کردن خراب
*******
شايعهها ، پاگرفت
هوا شدش مه آلود
ماهي گرفتن انوقت
چونکه آبها گلي بود
*******
هوا کـه شدـ مِه آلـود
اين نوچههاي شيطون
با فتـنـة ی شالِ سـبز
جؤلون دادن تو ميدون
*******
تـوي آبِ گل آلــود
اونا ماهي مي گيرن
بعضيهاشون اسيرن
يه عمره ماهي گيرن!
*******
اين راسته که سياست
پــدر ، مـادر نـــداره
بـراي غيــر اهلـش»
هيچي جز شر نداره !
*******
اونهايي که يه جايي
دشمن شده يارشون
نـوکــريِ يـه حــزبـه
بجاي ديـن ، کارشون
*******
اسيـر دشمن ميـشن
اسيــر نفـسِ لعيــن
انوقت بهش زود ميگن:
اين صندلي ، زود بشين
*******
انوقت اونام ميشينن
تـوي آتـيـش دشـمـن
پول ميگيرن ، گيج ميشن
بـه سـمِّ نـيـشِ دشـمـن
*******
دردشـونم يـه چيـزه !
بجاي دين ، حزب دارن
براي دنـيــاي دون
ديـن رو کنار ميــذارن
*******
بايـد ادب بشـن تا ،
فتنـه بيـفـتــه از پا
سرِ وقتش ميکَنيم
ريشههاشون رو از جا
*******
قبله ی دين و ايمون
ارضِ مطهـر ماسـت
هـر دل عاشـقِ حـق
يکسر مسخّر ماست
*******
در ســايـةی ولايـت
بـر ظلـم تـا زندهايــم
تا هست ماه و خورشيد
پـيـــروز و پـاينــدهايـم .
رحيم چهره خند ۳۰ ۱۰ ۸۸